سوتی دهید تا دیگران شما را دوست داشته باشند
آبان ماه 1401 در حال مطالعه کتاب ببخش و بگیر از آدام گرانت، با کلمه ای مواجه شدم که نظرم را جلب کرد و آن هم اثر سوتی دادن یا pratfall effect بود.
اما این اثر چی هست و چرا جالبه؟!
ظاهرا شخصی به نام الیوت آرونسون، روانشناس و محقق دانشگاه تگزاس در آستین با کمک همکارانش یک آزمایشی را روی گروهی از دانشجویان انجام میده و نتایج آن را در سال 1966 با عنوان The effect of a pratfall on increasing interpersonal attractiveness منتشر میکنه. در این آزمایش او 4 نوار به دانشجوهای خود داد. در این نوارها متقاضی شرکت در یک مسابقه به تعدادی سوال پاسخ می داند. افراد با توانایی بالا به 92درصد سوالها پاسخ داده بودند و افراد متوسط به 30 درصد سوال ها. سپس به دانشجویان گفته بود با کدام دسته ارتباط میگیرند و به آن ها امتیاز دهید.
نوار اول افرادی با توانایی بالا در پاسخ به سوالات امتحان بودند، نوار دوم افرادی با توانایی متوسط، نوار سوم افراد با توانایی بالا که در حین امتحان یک سوتی و رفتار اشتباهی رو مرتکب می شدند و نوار چهارم نیز افرادی با توانایی متوسط که همان سوتی و رفتار اشتباه رو مرتکب می شدند.
همانطور که واضح است تمایل افراد به فردی بود که توانایی بیشتری در پاسخ دادن به سوالات داشت چراکه او را یک متخصص قلمداد می کردند. (با شنیدن نوار 1 و 2) اما در ادامه فرایند اتفاق جالبی افتاد، در نوار 3 و 4 محقق یک partfall یا سوتی وارد کرد، صدای شکستن آمد و صدایی که می گفت (اوه خدای من روی کت و شلوار جدیدم قهوه ریخت). بله محقق می خواست بداند اثر سوتی دادن در حین امتحان در تمایل افراد به آن ها چه نتیجه ای را در بر دارد.
او در پایان متوجه شد دانشجویان به افراد با توانایی بالا که از قضا یک سوتی هم دادند امتیاز بیشتری می داند اما برعکس وقتی امتحان را خوب میدادند، ولی قهوهای نمیریختند، یا امتحان را بد میدادند و قهوه را میریختند، امتیاز کمتری میگرفتند.
اما این موضوع چرا برای من مهم بود و چرا این مطلب را نوشتم؟
خیلی از ماها برای ایجاد ارتباط با دیگران دنبال راهکار و تکنیکهای خارق العاده هستیم اما گاهی روشهایی مثل یک سوتی دادن ساده به ما در ایجاد یک ارتباط موثر می تواند اثربخش باشد. اما نباید فراموش کنیم که سوتی دادن زمانی کارا است که شخص توانمندی بالایی در موضوع مورد گفت و گو داشته باشد.
فرض کنید شما یک سخنران هستید و قرار است برای 100 نفر صحبت کنید، از نظر دانشی هم توانمند هستید و حرفی برای گفتن دارید. اگر ابتدای ارائه خود را با یک شوخی، سوتی و … شروع کنید، مطمئن باشید مخاطبان با شما ارتباط زیادی میگیرند.
مثلا کسانی که در سخنرانی ها یا ارائه های من بودند شاید یادشان باشد. بعد از سلام و احوالپرسی یا با تکه کلام یک خواننده (معمولا ابی و کلمه معروف اممممااااااااا) شوخی میکنم یا تعمدا یک سوتی در صحبت های می دهم که دیگران را به خنده آورم.
پس دنبال سوتی دادن های هدفمند باشید، آن ها را تمرین کنید و در زمان مناسب از آن استفاده نمایید.
در ادامه می توانید فایل pdf این مقاله را به زبان انگلیسی به همراه نتایج آن دانلود نمایید. همچنین می توانید سایر نوشته های من رو در اینجا مطالعه کنید.
منبع: اسپرینگر
خدا مامان ها رو اختراع کرده + 8 راز موفقیت
چرا مردم موفق می شوند؟
آیا باهوش بودن یا خوش شانس بودن دلیل موفقیت این افراد است؟
«ریچارد سنت جان» هیچ یک از این دو عامل را دلیل موفقیت نمیداند. در حقیقت این سخنران، در سخنرانی TED خود با عنوان 8secrets of success موفقیت را در زمان انجام کاری که به آن عشق می ورزید و همچنین اعتقاد به اینکه خدا مامان ها رو اختراع کرده می داند.
ماجرا از روزی شروع شد که سوار بر هواپیما در راه آمدن به رویداد TED بودم. در صندلی کنار من یک دبیرستانی نوجوان بود که خانواده ای بسیار فقیر داشت. او می خواست چیزی از زندگی اش بدست آورد و سوالی ساده از من پرسید. او گفت: چه چیزی منجر به موفقیت میشود؟
بسیار احساس بدی به من دست داد، چون نمیتوانستم جواب مناسبی به او بدهم. آنگاه از هواپیما پیاده شدم و به تد آمدم. در مسیر فکر کردم، وای، من در وسط اتاقی پر از افراد موفق قرار دارم! پس چرا از آنها نپرسم که چه چیز به موفقیت آنها کمک کرده و در نهایت آن را به کودکان منتقل کنم؟ و حالا امروز و بعد از 500 مصاحبه، می خواهم بگویم که واقعا چه چیزی منجر به موفقیت میشود و دلیل موفقیت سخنرانان تد چه بوده است؟
اولین مورد اشتیاق
فریمن توماس (طراح اتومبیل شرکت دایملر کرایسل) می گوید، من توسط اشتیاقم هدایت می شوم. تدیها کار را برای عشق انجام میدهند نه برای پول. کارول کلتا می گوید: “حاضرم به کسی پول بدهم تا کاری را که من میکنم انجام دهد.” و جالب این است که، اگر آن (کار) را برای علاقه و عشق انجام دهید، پول در هر صورت بدست میآید.
دومین مورد کار کردن برایتان مثل تفریح کردن باشد
روپرت مورداک (مدیرعامل سرشناس چندین شرکت بزرگ و موفق و یکی از غول های رسانه ای جهان) به من گفت، “کار کلاً سخت است. هیچ چیز آسان به دست نمیآید. اما در کار کردن به من خیلی خوش می گذرد.” آیا گفت خوش گذرانی؟ روپرت؟ آری! TEDیها کارشان لذت بخش است و سخت کار می کنند. فکر کردم، آنها معتاد به کار نیستند. آنها دیوانه کار هستند.
سومین مورد دلت رو بده به کار و در اون کار عالی شو
الکس گاردن (مدیرعامل یکی از شرکت های موفق تولید کننده بازی های رایانه ای) می گوید، “برای موفق بودن دلت رو بده به کار و تو اون کار عالی شو.” هیچ جادویی در کار نیست، همه اش تمرین ، تمرین، تمرین کردن است.
چهارمین مورد تمرکز روی هدف
نرمن جوییسن (فیلمساز) به من گفت، “من فکر میکنم که همه موفقیتها مربوط به تمرکز روی یک چیز میشود.”
پنجمین مورد خودت را به سمت جلو هل بده (استعاره از اراده)
دیوید گالو (دانشمند علوم دریایی) می گوید، “خود را هل بدهید. از لحاظ جسمی و روحی، باید به سمت جلو و هدف هل بدهید، هل، هل.” باید از خجالت و تردید به خود رها بشی. گلدی هاون میگوید، “من همیشه به خودم شک داشتم. که به اندازه کافی خوب یا زرنگ نبودم. فکر نمی کردم که موفق می شدم.” البته ترغیب خود و ایجاد اراده همیشه چندان هم آسان نیست به همین دلیل خدا مامان ها رو اختراع کرده. فرانک گری به من گفت: “مادرم مرا به سمت جلو هل داد.” با قروبون صدقههاش
ششمین مورد خدمات بدهید
شروین نولاند (استاد جراحی دانشگاه یِیل آمریکا) می گوید، “خدمات دادن به عنوان یک پزشک امتیاز ویژه ای است.” بسیاری از بچهها می گویند که میخواهند میلیونر شوند و اولین چیزی که به آنها میگویم این است، “بسیار خوب، شما چه چیزی ارائه می دهید؟ چه خدماتی؟! شما ابتدا باید چیزی ارزشمند را به دیگران ارائه دهید. چون از این طریق است که افراد واقعا ثروتمند می شوند.”
هفتمین مورد ایدههای ناب و خلاق
بیل گیتس میگوید، “من یک ایده داشتم، راه اندازی اولین شرکت نرم افزارهای خانگی .” ایده خیلی خوبی بود. اما فراموش نکنیم خلق ایده های ناب، فرآیندی عجیب و جادویی نیست؛ در واقع این فرآیند از چند مرحله بسیار ساده تشکیل شده است که توجه به اطراف و کنجکاوی از عناصر ضروری آن به شمار می رود.
هشتمین مورد مقاومت کردن
جو کاروس میگوید، “مقاومت یا سماجت کردن روی یک موضوع دلیل موفقیت است. “شما باید در مقابل شکست خوردن مقاوم باشید. باید در مقابل مزخرفات (CRAP) دیگران مقاومت کنید. که به عبارتی یعنی “انتقاد(Criticism)، طرد (Rejection)، احمقها (Assholes) و فشار(Pressure) .”
اینها 8 عامل بزرگ موفقیت هستند که در ویدیو زیر هم میتونید خودتون از زبان اقای ریچارد سنت جان بشنوید.
شما می تونید سایر محتواها در مجله سایت مرور کنید.
بیایید اشتباهاتمان را در آغوش بگیریم/ ذهن نامحدود
شاید این جمله رو بارها شنیده باشیم که “از اشتباهاتمون درس بگیریم”. سوال اینه که درس گرفتن از اشتباهات صرفا یه جمله انگیزشیه یا واقعا یه اتفاق هایی توی بدنمون می افته؟
جو بولر، در کتاب ذهن نامحدود به باورهایی که مانع یادگیری هستند اشاره می کنه. یکی از باورهای آشنا، که در سیستم آموزشی بهش تاکید می شه اینه که؛
کار درست، پاداش و تشویق داره و وای به حال کسی که اشتباه کنه.
اما علم عصب شناسی نظر دیگه ای داره:
بهترین زمان برای رشد مغزی و ارتقای یادگیری، وقتی ست که در حال اشتباه کردن هستیم.
مغز ما، از طریق شبکه های بهم پیوسته سلول های عصبی و نورون ها فعالیت می کنه و نورون ها عایقی به نام میلین دارند که منجر به تقویت قدرت، سرعت و دقت پیام های عصبی می شه.
فعالیت و تمرین بیشتر، غلاف های میلین رو ضخیم تر می کنه، هر چه تعداد لایه های میلین زیادتر بشه باعث تقویت مسیر های عصبی و در نتیجه یادگیری بهتر می شه.
وقتی اشتباه می کنیم و درصدد تصحیح آن بر می آییم، در نتیجه دست به فعالیت بیشتری می زنیم و عایق بندی میلینی نورون های عصبی رو تقویت می کنیم و این خودش باعث یادگیری بهتر می شه.
پس، نترسیم از اینکه سوالی رو اشتباه جواب دادیم یا کار اشتباهی انجام دادیم، اون زمان، مغز ما، فعالترین حالت خودش رو داره و یادگیرنده تره.
بیایید اشتباهاتمان را در آغوش بگیریم
هرکاری میکنی بهترین خودت باش
همیشه این جمله که هرکاری میکنی بهترین خودت باش توی ذهنم هست. مخصوصا در کار و کسب.
به صورت پیش فرض هرکدام از ما ویژگی های منحصر به فرد خودمون رو داریم و در هر کار و کسبی که قرار بگیریم سعی میکنیم بهترین عملکرد رو داشته باشیم. اما دسته دومی از افراد وجود دارند که اینگونه نیستند و به صورت گزینشی تصمیم میگیرند کجا بهترین باشند و کجا نباشند! آن ها در توجیه رفتارشان از ضرب المثل زیر استفاده میکنند:
دیگی که واسه من نجوشه، سر سگ توش بجوشه
آن ها معتقدند که کار وقتی برای من منفعتی نداره چرا باید خودم رو به آب و آتش بزنم!
روی سخنم با این دسته از افراد هست. (بیشتر…)
فشل مارکتینگ چیست؟
فشل مارکتینگ ترکیبی از کلمه فشل + مارکتینگ هست. قسمت مارکتینگ که تکلیفش مشخص است. در لغت نامه ها به معنی بازاریابی است یعنی اقدام هایی که منجر به پیشبرد اهدافی میشود. حال این اهداف می تواند اهداف فروش باشد یا اهداف برندینگ یا …
اما فشل مارکتینگ به چه معنا است؟
در لغتنامه دهخدا کلمه فشل به صورت زیر معنا شده است:
فشل . [ ف َ ش َ ] (ع مص ) کاهلی کردن . (منتهی الارب ). کسل . (از اقرب الموارد). || سست گردیدن
در لغت نامههای دیگر نیز معانی مشابه این کلمه آمده است از جمله:
- به چیزی كه در نهایت فرسودگی باشد گویند به طوری كه قابل استفاده نبوده و مرتب هزینه بتراشد
- خراب شدن , تصورکردن , موفق نشدن , خرابي , قصور , عدم موفقيت , صداي تلپ , صداي چلپ , باصداي تلپ افتادن , شکست خوردن , درنرفتن (گلوله يا بمب)
در زبان عامه نیز وقتی از کلمه فشل استفاده میکنیم که با اوضاعی در هم و شلوغ مواجه باشیم.
و اما کلمه فشل مارکتینگ به روش بازاریابی گفته می شود که شرکت ها وقتی استفاده میکنند که اوضاع درهم و بی برنامه است. یعنی از هر روشی برای پیش برد اهداف فروش استفاده مینمایند بدون اینکه حواسشان به تبعاتش باشد، حواسشان به برندینگ باشد و …
به نظر شما فشل مارکتینگ روش خوبی است؟!
به نظر من فشل مارکتینگ در کسب و کارهای ریتیل و البته زنجیره ای می تواند تیغ دو لبه باشد اما متمایل به لبه جذاب و کارایش. کسب و کارهایی که در کشور شعب متعدد و نیروهای فروش متعدد دارند ناگذیر هستند که از این روش استفاده کنند چرا که ستاد فروش همیشه عقب تر از نیروهای فروشِ در صف هستند.
نظر شما هم خواندنی است
انتقال مهربانی و خشم
در روزگاری زندگی میکنیم که بیش ار هر چیز نیاز به مهربانی کردن و مهربانی دیدن داریم. حال همه ما بد است و مثل خاکستر زیر آتش منتظر برای گُر گرفتن! انتقال مهربانی و خشم مهم است.
کوچکترین واکنشها حالمان را خراب میکند، عصبانیمان میکند و …
شاید به ظاهر عصبانی شده باشیم و تمام! اما باید بدانیم خشم و مهربانی مانند زنجیری است که ادامه خواهد یافت. خشم و مهربانی مسری است و در لحظه به دیگران منتقل می شود.
فرض کنید مردی هستید که صبح بجای مهربانی کردن به همسرتان با خشم از خواب بیدار شوبد، بدون لبخند، بدون در آغوش کشیدن و … چه اتفاقی می افتد؟! خشم شما انتقال میباد. احتمالا همسرتان در محل کارش یا در محل خرید آن حس را به دیگران منتقل می کند و دیگران نیز به دیگری و … شاید در این مسیر اتفاقهای بدی نیز رقم بخورد! درست است شما مقصر رفتار دیگران نیستید اما شما آغازگر زنجیره خشم بودید.
ما روزانه با رفتارهایی مثل اینکه یک نفر، ماشین خود را دقیقاً روبروی درب پارکینگ پارک کرده باشد؟ هنگامی که در جلسهی شرکت، کارهایی را به شما نسبت دادند که روحتان هم از آنها خبر ندارد؟ موقعی که دوستانتان، شما را به خاطر یکی از انتخابهای مهم زندگیتان (مثلاً ازدواج کردن یا نکردن، مهاجرت کردن یا نکردن، کارمند شدن یا کارآفرین شدن) ملامت می کنند؟ فرزندتان لیوان شیر را روی لباستان میریزد و … مواجه هستیم و هرکدام میتوانند ما را خشمگین کند. نمی توان از آن رفتارها فرار کرد چرا که خشم مانند تجربه هر احساس دیگر طبیعی است. اما مهم مدیریت کردن آن است. مهم این است اگر توانش را داریم قطع کننده زنجیره خشم باشیم نه شروع کننده آن!
این یادداشت را در مهرماه 1401، زمانهای که بخشی از مردم ایران خشمگین هستند مینویسم تا به خودم یاداوری کنم تا میتوانم آغازگر زنجیره مهربانی باشم و قطع کننده زنجیره خشم.
با لبخندی، با سلام کردنی، با به آغوش گرفتنی، با یک احوال پرسی ساده، با گوش بودن برای شنیدن حرف های دیگران، با کمک کردن به هم نوع و … سعی کنم حال بخشی از جامعه را خوب کنم تا آن ها نیز حال بخش دیگر را…
ویدیوی زیر مصداق آن است.